وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست،
نگفتم: عزیزم، این کار را نکن.
نگفتم: برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده.
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه،
رویم را برگرداندم.
حالا او رفته
و من
تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم.
نگفتم: عزیزم متاسفم،
چون من هم مقّصر بودم.
نگفتم: اختلافها را کنار بگذاریم،
به ادامه مطلب بروید...
تاریخ: دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:من نگفتم, اختلافها را کنار بگذاریم , همیشه راه برگشتی هست , بارانی ات را درآر,,,,,
ارسال توسط فاطمه اسلام نیا
آخرین مطالب